قسم به قلم
نه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر
ممنونم ای همشهری هم وطن . ای دوست
سلام به همه دوستای خوبم .؟ عزیزتر ازجانم
با دونستن زانو درد فرزانه ام همه دردهای جسمانی ام را از یاد بردم
و در حسرت این ارزو
چه می شد ؟ می شد باری از رو دوشش بردارم .
وای سپیده
عروس زیبایم که اسیر دست افکار خود عاشق و کوچوله
واما اقا مرتضی ای گلم . می خواستم ستر قلمو بدرم .
اما قسمی که محبوبمان به قلم خورده شرم حضور شد .
و عهدی که در سر آغاز آفرینش گلهای زیبای اندیشه با خودم بستم
وبلاگم سیاسی نشه
و اشیانه ای برای عشقی ابدی و باشکوه برای شما و بیتوته ای که خستگی از روان شما بگیرد . دیدار گلهای سبزم! چشمان پر شکوهتان را نوازش. و گرمای مهرم و تواضع فکرم خستگی پا های رفتنتان را در تشت پر اشک دل صنوبری خونینم بشوید و ماساژ دهد
گلاب زلال اشکهایم مشام جانتان را معطر کند .
دوستتان دارم
یک ابدیت
وبه وسعت و بلندای تاریخ پر شکوه اندیشه هایمان
اندیشه های اهورایی شما جگر گوشه های زهرا
وقت تنگ است
گریزی نیست
زمانی که بیشتر قربون صدقه تون برم
راستی عاشقتم فرزانه
روش چای تیپک به جای چای دم کشیده لب سوز و لب دوز
زهرا چایی ات عالی بود . قشنگ هم دم کشیده بود .چسبید. ![]()
تیپکو یواشکی انداختم دور رازمو نفهمه ![]()
مرسی فرزانه جانم داشتم از خستگی بیهوش و توان انتظاری برای دم کشیدن چای دیر دم خونه من نبود
دلتون خواست ؟
بمیره این زهرا
کاش می شد مهمون کاشانه عشقمون می شدین
چایی های خون مون غوغا می کنه .
یا علی
با پرواز روحتون مهمون دلم شید
عزیزانم
خدانگهدار
به جای لعنت فرستادن به تاریکی شمعی روشن کن....