همیشه ما آسیب پذیر بوده ایم

 

گوهر وجودمان دلمان بود

پاکی و نجابت رو ح و جسممان

تعاریف اما معنا و مفهوم دیگری دارند   انگار

من؟

اصحاب کهفی

سکس ندیده رنگ و روی دروغ و دورنگی ندیده

تن بی عیب و جان پاک

گرگ اما باید شد . در این جنگل

آن یار چرا شرافت مارا به سخره گرفت؟

اسیر رنگ و ریا و دروغمان کرد

هرگز دلجویی هم نکرد

مرهمی بر زخمی نگذارد

ناز مرا هم نکشید

نازکدلی مراهم نفهمید

چه می گویم؟

هذیان ؟

ظالم شد

مظلوم شدم

تمام یاران رفتند

سبوهایمان شکست

من اما

پای در مرداب ماندن

 

تن به دیدن مردنم بسته ام

 

چه روزگار درون زشت و تیره ای

کجایی نور روشنی بخش دلم

دست یاری می طلبد

درون اهورایی ام

(پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز)