میراب

 

منت میراب بهر آب بردن بردگی است

رو به خون دل بگردان اسیای خویش را

هرگز

 

 

هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم

دکتر علی شریعتی

ماهی گیر

جلیقه ماهیگیری ......

دیروزدر زمان پایان ساعت کاری...

 پس از تنظیم سندی سخت و سنگین ....باشتاب خودمو به چهار چوب در اتاق رئیس رساندم

به محض دیدنم از جا برخاست

تند و سریع گفتم

آقا سند تغذیه تموم شد فقط نشد پرینت بگیرم

جواب داد .....تا فردا

نگاهی بهم انداخت و درست در لحظه ای که کلام خداحافظ را میخواستم بر زبان برانم

پرسید

میخوای بری ماهیگیری؟

ماهیگیری؟

آخه جلییقه ای که پوشیدین مال ماهیگیریه

با هراس نگاهی به جلیقه شیری رنگ که از یه مغازه فرده ای انتخاب کرده بودم انداختم

نه من ماهیگیر نیستم فقط از جیباش استفاده میکنم

......

.....

دوستان اشاره ای که از لبان اون بنده خوب خدا جاری شد

قیامتی در همه ساختار اندیشه من درانداخت

شبیه به قیامتی که سحر سوره رعد به همه هستی ام انداخت

جلوه شمایل تو بدیدم

نه عقل ماند و نه صبر و نه طاقت و هوش

..............یا علی

نمایشنامه

یکی از دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک صنعت شریف .....اگر دقیق نوشته باشم

نمایشی رو نوشت که فورا هم به خاطرش توبیخ شد

نمایش از این قرار بود

علی کنکوری ......

علی که از شرایط حاکم بر زمانش ناراحت و غمگین بود و خسته .....

شروع کرد به نالیدن به درگاه خداوند و برای فرج اقا امام زمان ....مهدی موعود .....دعا و التماس و تمنا

.......که .... ناگهان در شرایطی غیر منتظره .....اقا میاد سراغش و بهش میگه که دعای شما انگار داره مستجاب میشه ... خودتو اماده کن و به یارانت هم بگو ....این جمعه ظهور میکنم

علی کنکوری رنگش میپره و زرد میشه .....

و میگه

آقا قربونت برم . گفتم بیای  اما .....نه حالا

من یکساله شب وروز درس می خونم ....برای کنکور

اجازه بدین این یه کنکوررو امتحان بدم .....بعد .....تشریف بیارین

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید شاید

.......

هیچ میدونی

کوه دلش میگیره

که تشبیه اش میکنی به کوه؟

خسته ام از سنگینی بار

لذت گناه رو چشیدم

تا بچشم شکنجه درد دوریش را

بنده هوایم و دلم داره شور اهورا

گاهی بالا میرم اما به شکل هیولا

چهار دست و پا

خودمم دلم میشکنه حتی

که چرا؟

من آدمم به خدا

آقا جونم سلام

منم اسیر وسوسه شیطان

همون دختر کوچولو

با همه سادگی بچگیا

به راحتی بایه شکلات

باز فریب خورده ام بارها

سیلی خورده ام اقا

با چشمانی کم سو از فرط گریه

صورتمو پشت قبای شما قایم کردم

که گشایشی

بخششی

نظر لطفی باز

به گدایی روسیاه

امروز کوهها هم حتی در تلاطم و غوغان

غرق راز و نیاز

اونوقت من ؟

خاک بر سرم خاک شدم باز

اسیر شیطان وجودم

مردم از این تضادها

گاهی افراط

گاهی تفریط

راه اعتدال راه ارامش

در آغوش پر مهرت کی میمیرم آیا؟

منظر چشمم پر خار و خس

پاهایم آلوده منظر

فرزندانم به اسیری رفته

اه اگر

لحظه رخ بنماید

سلطان

 

پیروز میدان نبرد

  با نظاره طلوع افتاب داشتم به قیام اقا امام حسین فکر میکردم .....

که در ظاهر امر شکست خورد و شهید شد ....

اما در واقع پیروز واقعی و همیشگی میدان نبرد حق و باطل

ایشونه .....(( حسین (ع) مظلوم نبود بلکه طراحی بزرگ ....استراتژیستب بی مانند....دلاوری از تبار خدا....صبوری بی همتا....هنر پیشه ای از نوع دیگر....عاشقی پاک باخته و مجنونی از نوع دیگر هست....))

کورش بزرگ اگه تونست در روی زمین ...عدالت نسبی برقرار کنه

کارش به مراتب اسونتر بوده چون مردمش مردمی از دیار پارس بودن ....

و مردم زمان اقا اعراب نفرین شده کوفه

حالا برعکس شده .....مردم پارس هم خیلی هاشون خودشونو به خواب خرگوشی زدن

که بیدار کردن کسانی که خودشون رو به خواب زدن خیلی سخت تره تا مردمی که خوابن

سلطان

 

جایی که سلطان خیمه زد

غوغا نماند عام را

یاهو..........

خداوند را شاکرم که در هر لحظه عمر مرا به بیداری دیگری میکشاند

ووجود خفته اندیشه را بیدار  میسازد

با شعله عشقش می سوزاند

تصور کن

تصور کن در همین دنیا پرده ها بر افتد

وتو

از پس پرده در آیی

قیامت در حق تو همین دنیا اتفاق می افتد

رنجی که می بری

اما

شیرین ترین قسمتش این است که

تو مجالی برای محکم شدن ایمانت را داری

ایمان به اینکه خود را به آغوش امن او بسپاری

با یقین و با اعتماد

همچون آرامش و اعتماد یک جنین چسبیده به زهدان مادر

و

و   امیدی زیبا به پیدا شدن

به ظهور !

 

هدیه از عارفی گمنام ......که فرستاده مولا برای شاد شدنم شد.

هرچی چرخ مدم وی صحرای درون                         منوارم وی رمز چرخ نیلگون

وی قول و اقرار شرط ازل وشون                              ایمانم ویطور  پیم کی رهنمون

تو فرشته بخت   تو جی باوری                              له باطن پر بار     یی دلاوری

تو برای هام پشت  تو فر آوری                               پی علی یاور     حقا یاوری

زهرای عزیزم   عروس خاصم                                فرشته حق بین  مولا شناسم

قبول کر  حرفو عذرو سپاسم                               باور کر گفته ام وروی اخلاصم

امیوارم تا واده قیام                                            هر سر افراز بای شاد و نیکنام

دعای من ایدن هر صو تا و شام                           بری له خم بای و عشق مولام

رفعت لی دنیا تا میو دنگم                                 غلام مخلص ! یار   هاو دنگم!

علی بساط پور هشتم ابان هشتاد و نه

 

دوستان خوبم سلام

با هر جنس و رنگ و نژاد و تفکر برایم عزیزید

چون عزیز هویید

یه کشفی کردم

این که وقتی یه قدم

فقط یه قدم تا بر دوست

تا استان حرم دوست که نزدیک شی

اونقدر نزدیکتر مهرشو حس میکنی

که وقتی یه کم غصه دار میشی....غصه ای اهورایی نه دنیایی

با یاداوری برخی صحنه ها

حتی به قیمت نگه داشتن زمان

باز خوشحال و شاد و خرم و خندانت می کنه

مث دیروز من

که امروزم را شاد و خرم  و خندان و غزلخوان رقم زد

برای شما هم همه شما ....انشائ ا...

راستی برای اون خانم افغانی که بیشتر از هفت هشت روزه که برای برقراری عدالت

اعتصاب غذا کرده دعا کنید

برای همه بزرگانی از دیار پارس هم که خواری و شکنجه جهل و کفر و بی ایمانی رو دو دوش بزرگوارشون سخاوتمندانه می برن . دعا کنین

برای گرسنه گان و فقرا ی جهان

برای بچه های فقر اندیشه

برای شعور های گوسفندی

که در مقام قربان قرار گیرند

برای شهدا  ؟

ما به دعایشان نیازمندیم

آسمون آبی

آسمون آبي بهت حسوديم شد !   ......خيليــــــــــــي٬!

خيلي بهت غبطه خوردم .   خيلـــــــــــــي!

آخه............آخه هروقت به يادشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ!

ياد  گرامـــــــــــــــــي  عزيزش  مي افتم؟  به تونگاه ميكنم.

انگاركه قلب توئــــــــــــــه جايگاهش نه قلــــــــــــــــــــــــب من!

آره حسوديم مي شه آسموني .....پس تو هم بيا كنار من

بيا كنار من با همه بزرگيت بيا كنار من ذره كه ..............

تا .................با هم سجــــــــــــــــــــــــــــده كنيم.

باهم محو شويم .

با هم نيست شويم.

...

...سلام عزيزان من . امروز تموم صفحه ذهن خودتون رو خالي كنين . سفيد . خالي از تموم شنيده ها و ديده ها و يادگرفته هاي قبلي.

خالي خالي...........

بعد بريد سراغ سوره قصص . انگار براي اولين بار تو عمرتون داستاني رو  ميخونيد. انگار اولين كتاب قصه عمرتون رو مي خونيد.

اميدوارم اون ارامش قلب مادر موسي اون اطمينان به يد قدرت خدا اون.......دلتون رو به دريا بندازيد................

شما هركدام قطره هاي ايمان گذران قشنگ دلــــــــــــــيد !

((قطره درياست اگر با درياست

ورنه قطره قطره و دريا درياست))

 

 

بعضی وقتا

دلم میشکنه ....وارزو میکنم ....کاش اونقدر که آدما برام مهمن و برای شناختشون وقت میذارم

براشون مهم بودم .وبرام وقت میزاشتن .....اما .......

همونطور که مولانا میفرماد

ازادی در بی ارزویی است

این ارزو رو هم مث قاصدکا فوت میکنم و پرپر

ههمونطور که همه هر آنچه که بهم دادرو اینبار با رضا و رغبت میدم.....و میرم

دوستان

وجود مبارک اقا ....حرم مطهرش ..... افکار و اندیشه هاش همیشه برام مهم مهم و یه راز بود

تا اینکه همین یه ماه پیش رد اندیشه هاشو در دامان طبیعت بکر روستای قدمگاه پیدا کردم . گم میشدم

در عطر ناب اندیشه اش ... حس کردم که اونجا ارامش بیشتری داشته تا در مشهد ...قتلگاهش ..محل اسارتش ... هر چند همراهانم اذیت شدن از گم شدن گاه به گاه من

 شبی تا صبح پا برهنه بدون حجاب یعنی چادر روبروی حرمش تا اذان صبح

تلاوت قران را از بلندگوی حرم گوش دادم و با حضرتش عالمی داشتم ..... آخه  از بچگی منو در  ناز و نوازش آقا در دامان محبت خودش و اهلش قراردادن .....

امروز خیلی کار رو میزه ... و سرم مجنون و سودای دیوانه شدن  ....

زادروز شکفتن غنچه وجود هشتمین خورشید ولایت در اسمان ایران مبارک

آزمودم عقل دور اندیش را

روم که دیوانه سازم خویش را

فال حافظ

 

تفال به حافظ زدم این ابیات آمد

در

در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ مینماید

آفتاب در آن سرزمین در حال غروب است

مولانا

هفت نصيحت از مولانا

1- گشاده دست باش، جاري باش، كمك كن (مثل رود)

 2-  باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)

 3- اگركسي اشتباه كرد آن را بپوشان (مثل شب)

 4- وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ

5- متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)

 6- بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)

 7- اگرمي خواهي ديگران 

خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه )