آسمون آبي بهت حسوديم شد !   ......خيليــــــــــــي٬!

خيلي بهت غبطه خوردم .   خيلـــــــــــــي!

آخه............آخه هروقت به يادشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ!

ياد  گرامـــــــــــــــــي  عزيزش  مي افتم؟  به تونگاه ميكنم.

انگاركه قلب توئــــــــــــــه جايگاهش نه قلــــــــــــــــــــــــب من!

آره حسوديم مي شه آسموني .....پس تو هم بيا كنار من

بيا كنار من با همه بزرگيت بيا كنار من ذره كه ..............

تا .................با هم سجــــــــــــــــــــــــــــده كنيم.

باهم محو شويم .

با هم نيست شويم.

...

...سلام عزيزان من . امروز تموم صفحه ذهن خودتون رو خالي كنين . سفيد . خالي از تموم شنيده ها و ديده ها و يادگرفته هاي قبلي.

خالي خالي...........

بعد بريد سراغ سوره قصص . انگار براي اولين بار تو عمرتون داستاني رو  ميخونيد. انگار اولين كتاب قصه عمرتون رو مي خونيد.

اميدوارم اون ارامش قلب مادر موسي اون اطمينان به يد قدرت خدا اون.......دلتون رو به دريا بندازيد................

شما هركدام قطره هاي ايمان گذران قشنگ دلــــــــــــــيد !

((قطره درياست اگر با درياست

ورنه قطره قطره و دريا درياست))