برای زهره

سلام
عزیز نازنین
ای عزیز بهترین
دلم لک زده
برای با تو گفتنمون از عشق
از دوریش از یار از بی قراریا ی
از یک روحمون
دلم تنگ دیدارته
تنگ پروازی سه نفره
ما هردو پشت سرش
غوغای قیام حق طلبانو می بینی ؟
شیرینی خورشی عدل عالم تاب را هم خواهیم دید
منو توصبوریم
و در اغوش هم در انتظار نور و روشنی

همت

همّت طلب از باطن پیران سحرخیز

یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سرانگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع، نکوشیده، رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به جایی نرسیدند
فریاد، که در رهگذر آدم خاکی
بسی دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همّت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دوعالم طلبیدند
زنهار، مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق در آیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه‌نظرِ غافل ازآن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هرکس نبریدند
مرغان نظرباز سبک‌سیر، 
 از دامگه خاک برافلاک پریدند

فروغی(بسطامی)

پیمانه می رقصد

بزن مطرب که امشب دلبرم مستانه می رقصد  

 

  بت افسونگرم لب بر لب پیمانه می رقصد


بده ساقی شرابی آتشین مست و خرابم کن  

   که امشب دلبرم در مجلس بیگانه می رقصد

 

بچه گربه

روزی از روزای سر د برفی از دانشگاه اومدم .

داشتم کلید به در می انداختم

صدای نعره گربه ای از جا پریدم

کنار ناودانی ما

متوجه شدم در حین عبور دادن نوزاداش

از لبه پشت بوم ما یکیش افتاده تو ناودانی

روز بعد اومدم باز دیدم صدای ناله ای بچه گربه و نعره های مادرش

بیتاب بودم چکار کنم

به همسرم رو بردم

اقا یه بچه گربه تو ناودونی مون گیر کرده داره میمیره

خوب چکار کنم زن

یه مقدار از شیر مو دوشیدم تو یه کاسه دم ناودونی

اما صداش از دور می اومد

همون ورودی گیر کرده بود

شبا خوابم نمی برد

اخرش به مرد همسایه

روزدم

اقا بهرام یه بچه گربه

داره می میره

پله و اره

ببرم

ببرش

و نجات پیدا کرد نسبت به برادر یا خواهرش خیلی کوچکتر و نحیف تر شده بود

نمیدونید مادرش چکار میکرد

اشک شوق در چشمام حلقه زد

چه منظره زیبایی از دوست داشتن و عشق

امروز یاد اون لحظه افتادم

و اون روزای سخت و بی شکیب

یادشون به خیر

 

کنیز زهره......زهره کنیز من نشد سرباز من شد.عزیز

سلام بانوی من
کجایی دختر
ببخشید
بانوی من
حالا من کنیز شمام در بست
خداون نعمتی رو به کسی ببخشه
بخشیده
کسی نمیتونه اونو ازش بگیره
بهت تبریک میگم فرشته سمت راست خدا
و زهرا
خاک پای شما
راضیم و تسلیم به رضای خدا
در هر شرایطی

یا علی

زهرا

زهرا زهراکیه

 

زهره زهرااس دیگه

چه کارس مهندسه

چرا می پرسی

یه لیست از مشخصات دوستانت رو بگو تا منم بگم

ببین این دوستت سابقه فعالیت سیاسی داره

از حفاظت اطلا عات بهم همه چیو گفتن

بخواد اسیبی بهت برسه

خودشو و خونه شو به اتیش میکشم

نگران نباش

خدا از همه دم و دستگاه حفاظت بزرگتر و بالا تره

زهرا بیا پایین باهم راه بریم

این شد عشق من

دست گرمتو بده

نپرس نگو نشنو

بزار با هم راه بریم

کمی ارامش ازت می خوام

تو خودتو در معرض خطر قرار داری

یه ماهه خواب ندارم

معذرت می خوام منو ببخش

اگه زندونی بشی زندونارو فجایعو

اینا تهدیدایی بود که ما از قدرت خدا

از عظمت خدا نا امید بشیم

اخرین حربه شیطان که به قدرت خدا وند شک کنیم

از در گاهش رانده نو امیدی بشیم

در  ظلم و شیطان رهابشیم

برای ابد

رجز بخواند که دیدی قابل سجده کردن نبود

ادم

اگر او نخواد هیچیم نمیشه

بهم ظلم کردی عزیز

سالهاست در حسرت م

حسرت اینکه ساعتی لحظه ای عاشقانه دستمو بگیری

با هم راه بریم .

فقط راه بریم

خش خش برگای خشکو گوش بدیم

خدا میدونه چقدر خوشحال شدم

ازم خواستی همراهت بیام

شاد شدم

مفتشی تو

سوال جواب تو

خیلی بیشتر از مفتشان اطلاعات

روحمو ازرد

قلبمو می شکنه

بس کن

چشم

باشه

دیگه با زهرا قطع ارتباط میکنم

خدا ی بزرگ و بلند مرتبه رو شاهد میگیرم

همه اسمان و زمین رو شهادت میگیرم

تو قلبم جایگاه هیچ شیطانی نیست

و در قلبم و روحم جز خدای بزرگ و بلند مرتبه

هیچ خدایی نیست

هیچ خدایی نیست

جز خدای بزرگ بلند مرتبه

باشه

اگه مادر خوبی

اگه همسر خوبی نبودم

همه فعالیت سیاسی رو کنار میزارم

تلاش میکنم جبران کنم

.....خانم؟ همسایه مون؟

او دیگه چرا

اورو با اینا اشنا کردی

پس تو با خدا مشکل داری

برو با او تکلیفتو روشن کن

پس برو

وسایلاتو جمع کن برو خونه.....

چشم میرم

.....

.....

...ببین ببخش عصبانی شدم

باشه .....خانم هم را هم بی خیال می شم

باشه ؟

دوستتدارم

منم دوستتدارم

نمی خوام از دستت بدم

میدونم

خدا کمکون میکنه

من می دونم

من می دونم

 

همه گم شده زهرا ....تنهایی فقط برای خودت خوبه و .......بس

 

محبوبم بیا تا غم تنها بودنم را فقط برای تو بگویم .....

 

که تنهایی و تکی و...........یکیستی

 

و خبر از حال تنهایی چون منت هست

ای نازم !

ای قشنگم!

ای پناهگاه بی تکیه گیهای دردمندم!

ای فرمانروای سرزمین مهربانیها   

مرا در اغوش بی کرانه مهر خود جای ده تا محو تو شوم

من عاشق خودخواه را در یاب تا خود خود را دور بریزم و        

خود ..........تو شوم 

پهلوان بی نام و نشانی شوم و

زنجیر از پای سرنوشت بگشایم

تابا تو رقم زنم تمام هستی ام را!

شراب مهرات بی خود تر از خودم کرد!

کجاست؟ نشان خانه ات آیا؟

مستان از خود بیخود می نخورده را

به دیوان خود راه میدهی؟ تا

 غم تنها بودنم را فقط برای خود تو باز گویم ؟

الله لا اله الله ملک الحق المبین

یه ذره یه کوچولو یه کم شناختت زهرا

 

ریگه از هیچ کی جز خودت نمی ترسه

دیگه از هیچ اطلاعاتی ریشو دلش یه هو نمی ریزه

دیگه هراس تجاوز تو زندونا

راه به سوی خودت اومدنو ترسناک جلوه نداد

دیگه کوچولو و ذره شدن

همه شیطانها

با همه مامورانشان

چی شده

این ذره

زهرا

کوهی از اعتماد به قدرت و شوکت خودتم

از اون ته ته ته دلم

اهای فریاد

فریاد

تنها و تک و یکیستی

ای زیبا نگار

به عظمتت

یکتا بودنت

قوی بودنت

ایمان اوردم

وبا لبخندی زیباتر و باشکوهتر از همیشه

حاضرم

جانی که خودت بخشیدیم

فقط خودت ای محبوب همه دلها

ببخشم .

با لذت و با شور

با عشق

عشقی که

از اقایمان حسین اموختم

بهت بورزم

اهل بیت محمد(ٌص)

را از زشتی و هتک و حرمت

دور نگه داشتی

من هم اسمم زهراست

محبوب دل عاشقم

کنیز کنیزان فاطمه ات

پس اغوش باز کن

تا غم تنها بودنم را فقط برای تو بگویم

ای نیمه گمشده زهرا

چشمه ناب قلم خشکیده

چشمه خشکیده قلم را به کدامین مرثیه بسرایم

یا امیدهای سراب دلم را

با کدامین نوحه

لشکر اهریمن نقاب بر رو

از زمین و اسمان هوار دلی زخمی

دلتنگ رفتنم

ای کاش میشد بار سفر بست

رفت

به کجا

هر انجا که احساس کنم طعم سر خوشی را

پناه ببرم به کنج انزوای امام زاده ای

یا که دامنه پر سخاوت کوهی

یا که دستان مهربان مادر

یار

نمی دانم

به هر کجا روم

از من درونم

در عذابم سخت کشنده

از گفتنی ها

بنده هوایم

بنده هوایم و دلم

دلم شور اهورایی دارد

روحی سرگردان

که اسیر همه جسمم

و همه تن

 

مولا علی (ع)

سحر كه محراب بوسه گاه قدمهايت بود.....با چشماني اشكبار و طلوعي غم انگيز قتلگاه اميدهاي تاريخ شد

 

 

تاريخي كه نام جاودانه شما را بر پيشاني كهن خود رقم زده است.

 

به به و چه چه گفتن در مقام شما  گفتن بسيار است   ولي اما اگر انديشه كنيم در تحقيقي از زندگي شما باز

 

ميبينيم كاري عظيم در پيش رو داريم در شناساندن زواياي اندشه هاي بزرگ شما به جهان بشريت.

 

تاباندن افق ديد عدالت گستر شما از خانه محقرشما  به گوش همه آفريده ها .....مثل همان اذاني كه اول صبح نام شما در آن گوشها را نوازش ميدهد گوشهايي كه بايد بشنوند و ديده هايي كه بايد ببينند.....غير خود را  غير اصوات قلب خود ...نواهاي ديگر را   برخيز......برخيز ........برخيز

جواب زهره

سلام عزیز دلم
تاج سرم
فرشته مقرب خدا
خدا می دونه
هر وقت کم میاوردم
می اومدم سراغ دل عارفت
و از سیر تحقیقات و زحمتتات بهره برده و انرژی و رهنمایی بردم
به طوری که یه جا شک کردم.
او فرشتهای مجرد اومده بین زمینیا
و یاریگر منه
همونطور که دختر 9 ساله بسیار زیبای چشم ابی همکار م به اسم شادی
روزای ازمون
می اومدم تو واحد . گیج و حیران و توهم
می اومد صورتمو تو دستای کوچولوش میگرفت به چشمام زل میزد
من دوست ندارم ناراحت باشی خانم یاوری
و بغلش میکردم و به صدای قلبش گوش میدادم.

جا موندم

سلام

 

دلم میخواست

۲۲ بهمن

قشم برم

با کاروان رصد کنندگان ستاره ها

از هوش رفتم

و سر از بیمارستان

حالا که به هوشم

کجاست عقل و هوشم

طاقت و صبرم همه رفته

یاران

از دست رفتم

موفق شدم

خدارو شکر موفق به پختن بژی شدم

 

ما در زبان محلی بهش برثاق میگیم

یادگاریه از زمان حضرت زرتشت

نسل به نسل در قوم کرد

تا به خانواده  ما رسیده

پنج شنبه ها  و گاهی دوشنبه ها به نیت خیرات می پزن

خیلی زحمت داره

اما عالیه و با قابلیت ماندگاری زیاد

برای زندگی در شرایط سخت

کاش می شد

همه شما به کلبه کوچکم

میهمون کنم

به خوردن شیرینی از مهر و صفای دلم

ارزانی به همه شما عزیزان دلم

خارجی و ایرانی

از خواهرم زهره

سوره الرحمان را دریابیم

 

خداوند چه زیبا نشانه هایش را به رخ بندگان می کشد

شاید دریابیم و هدایت گردیم و

شاید چون نادانان اشاره ها را ببینیم و بشنویم اما چشمانمان کور و گوشهایمان کر و دلهایمان سیاه و

پلید باشد

جزو چه گروهی باشیم؟

 هنگامی که خداوندنسل آدم را بیافرید از آنها پرسید خالق یکتای شما کیست و همه پاسخ دادند الله

اما عده ای با دل گفتند و عده ای به زبان

خداوند گروهی را با فطرتی بهشتی آفرید

و گروهی با فطرتی از جنس آتش و شیطان

عده ای با اشاره ها هدایت خواهند یافت

و عده ای با نشانه ها نیز هدایت نمی گردند

بیایید فطرت و سرشت پاک داشته باشیم

لحظه ها می گذرند و ما دیگر فرصتی نخواهیم یافت

یا علی