سحر كه محراب بوسه گاه قدمهايت بود.....با چشماني اشكبار و طلوعي غم انگيز قتلگاه اميدهاي تاريخ شد

 

 

تاريخي كه نام جاودانه شما را بر پيشاني كهن خود رقم زده است.

 

به به و چه چه گفتن در مقام شما  گفتن بسيار است   ولي اما اگر انديشه كنيم در تحقيقي از زندگي شما باز

 

ميبينيم كاري عظيم در پيش رو داريم در شناساندن زواياي اندشه هاي بزرگ شما به جهان بشريت.

 

تاباندن افق ديد عدالت گستر شما از خانه محقرشما  به گوش همه آفريده ها .....مثل همان اذاني كه اول صبح نام شما در آن گوشها را نوازش ميدهد گوشهايي كه بايد بشنوند و ديده هايي كه بايد ببينند.....غير خود را  غير اصوات قلب خود ...نواهاي ديگر را   برخيز......برخيز ........برخيز