سلام 

سلام به همه مهربانی های بیدریغ... 

مهربانی های بی تمنای مزد و منت  

 تمناهای بی رنگ و ریا ...   

دوستی هایی از جنس خدا. 

خدا  

خود ا  

داشتم فکر میکردم به خداهایی که هر لحظه در سازه ذهنی من خلق میشه و فرو میریزه  

با هر زخمی با هر دردی ... دیگه در خودم نمیشکنم .  

فقط اون تصاویر شکل گرفته در ذهنم ... فرو میریزه ... اثری که حضور بعضی ادمها ، بعضی اتفاقها ، قرار گرفتن در بعضی موقعیتها .... از خودش به جا میزاره ... فرو می ریزه ...  

یه پاک کن نامریی ....در درون .... یه تیشه نوری .... که میزنه و در هم میشکنه .... تصاویر رو ... خداهارو ...بتهارو ....در وجودم ....میریزه .... 

شبیه ریختن پیله پروانه ... 

سیستم خودش درست شد .  

دیروز مشکل داشت . زنگ زدم به واحد آیتی  

در این لحظه ...روشن کردم .... درست شد .  

به همین سادگی  

گاهی خیلی از مشکلات ...گره ها ....همین طوری ان  

میدونی عزیز  

حالا که اجازه دادم به گلهای زیبای اندیشه ام نظر کنی ... 

اجازه حتی تند نگاه کردن و جسارت رو نداری . یادت باشه.  

پس توشه خودتو بگیر وبرو ...  

که حق ما توشه هایی هست که از هم میگیریم و به هم هدیه می دیم .  

در یک ترازوی سود وزیانی  

تاجر ترسنده طبع شیشه جان  

نه سود بیند نه زیان  

 بل زیان بیند که محروم است وخوار  

نور او بیند که باشد شعله خوار