سه شنبه
سلام به همه مهربانی های بیدریغ...
مهربانی های بی تمنای مزد و منت
تمناهای بی رنگ و ریا ...
دوستی هایی از جنس خدا.
خدا
خود ا
داشتم فکر میکردم به خداهایی که هر لحظه در سازه ذهنی من خلق میشه و فرو میریزه
با هر زخمی با هر دردی ... دیگه در خودم نمیشکنم .
فقط اون تصاویر شکل گرفته در ذهنم ... فرو میریزه ... اثری که حضور بعضی ادمها ، بعضی اتفاقها ، قرار گرفتن در بعضی موقعیتها .... از خودش به جا میزاره ... فرو می ریزه ...
یه پاک کن نامریی ....در درون .... یه تیشه نوری .... که میزنه و در هم میشکنه .... تصاویر رو ... خداهارو ...بتهارو ....در وجودم ....میریزه ....
شبیه ریختن پیله پروانه ...
سیستم خودش درست شد .
دیروز مشکل داشت . زنگ زدم به واحد آیتی
در این لحظه ...روشن کردم .... درست شد .
به همین سادگی
گاهی خیلی از مشکلات ...گره ها ....همین طوری ان
میدونی عزیز
حالا که اجازه دادم به گلهای زیبای اندیشه ام نظر کنی ...
اجازه حتی تند نگاه کردن و جسارت رو نداری . یادت باشه.
پس توشه خودتو بگیر وبرو ...
که حق ما توشه هایی هست که از هم میگیریم و به هم هدیه می دیم .
در یک ترازوی سود وزیانی
تاجر ترسنده طبع شیشه جان
نه سود بیند نه زیان
بل زیان بیند که محروم است وخوار
نور او بیند که باشد شعله خوار
به جای لعنت فرستادن به تاریکی شمعی روشن کن....