سلام  

 امروز یادبود همه دانشجویان ایران زمینه ...مبارکشان باد .  

مبارکمان باد.  

من سالهاست که دیگه به دانشگاههای خودمون جهت ادامه تحصیل وارد نشدم. راستش اعتمادمو همون سال 79 که دانشگاه خواجه نصیر کارت دانشجویی تقلبی صادر ونظام موازنه سازمان سنجش رو به هم زد ....دیگه اعتماد نکردم . تا امسال که دوره کوتاه مدت آموزش حسابداری صنعتی ا رو در سازمان مدیریت صنعتی گذروندم . اونم با وسواس زیاد و توصیه همکاران .... انصافا عالی بود . تازه معنای جدول معادل آهاد رو از استاد گرامی جناب اقای ترکاشوند یاد گرفتم و خیلی چیزای دیگه ...

امروز برای من از یه نظر دیگه یه ارزش ویژه و مخصوص داره .... 

ختم قرانم تموم شد . نیتی کرده بودم.    

ساعت 1:10دقیقه بامداد چشمم به جمال زیبای دخترم کیمیا روشن شد.  

معجزه حق ...که با روزانه تعدادی خرما و تلاش در جهت اتمام دوره کارشناسی ....همراه شد... 

برای دومین بار مادر شدم . اونقدر از دیدن سلامتی زیبایی اش و تپلی اش ذوق زده بودم که با اشک شوق شستشوش دادم و پرستارهای بیخبر از ماجرا رو کلافه کردم.   

یاد تب وتاب اونروزا ....سردی هوا ...سنگینی پوتین فرده ای که راه رفتنمو به سختی هموار میکرد. افتادن ها م ... سختی های از هر سو ... تهیدستی و فقرمون که مسببش رو بعدها فهمیدم کیه ؟  

تنهایی ام ... نونهال اول دبستانی ام که ظهرها پشت در میموند .....گذشت ...همه گذشت ... 

 فقط مهربانی هاش و خاطره های کم رنگش به جا موندن ....مهربانی های اقا جان و مامان بزرگشون . خدا رحمت کنه آقاجون رو دیشب تو خواب سریع یه ژاکت سفید بافتم و بهش دادم. تنش کرد و به روی من خندید. صدای خنده هاش باز به گوشم نشست....