حوصله ندارم عزیز

حقیقت امو درلفافه شعر بپیچم

غرورنابود حیای دل پریشانم و

بپوشانم تاج شکسته نشسته برموهای سپیدم و

... ازاول سپیدی بود ازابر نگاهمان

رازی بود راز پانته آ

ومن هیچ پرده ای پوشاننده ای

از آماج تیرهای بلا نداشتم از ازل....