سلام 

صبج به خیر 

به عادت و تکرار ...لبم خندان است و چهره گشاده برروزگار .

اما ازدلشکستگی  دردانه دخترم دلم شکسته . 

آخر حسودان و تنگ نظران موفق شدن دلشو بشکونن

راستی چرا ؟ 

دختر و پسری که هرروز با تغییر شب وروز با یکی  ان .

کسی کاری به کارشون نداره . اما به محض جاری مهر خالص و بی ریایی شکل میگیره ، همه سنگ وکلوخ ذهن بیمارشونو سرراه مانع میکنن .

اینو البته من میدونم که مهر ازلی ....مهری که قراره بمونه ... راه خودش و باز میکنه.... آخر 

اما شهزاده خونه ما دلشکستگیش نمیزاره .... فعلا 

ای خدای بزرگ به همه دخترا و پسرا مون یاری برسان ....قلب نازدانه من روهم آروم کن ....