حال؟

مشت شوم

مشتي محكم

بر دهان وسوسه گرهاي شيطاني

آن زمان

در ارزويي

در انتظار

آفرينش دوباره ام

كه همراه با فركانسها و تپش ها و زمزمه هاي نبض زندگي

در قلب

این منحني سينوسي شگفت انگيز

شاهكار آفرين يار

كه هم چون فراز و نشيب

كوه هايي

با دروني ژرف و مغموم و سحر آميز و راز آلود

منحني......

گهي به به بالا گهي به پايين

انديشه ها و افكار و عادات و كردارو سرنوشت هايمان

گهي بالا

گهي پايين

گهي صعود

كهي سقوط

ياريمان نما

درست در لحظه رسيدمان به نقطه و خال اوج

بال و پر گيريم

سبك و ارام و شگرف

در خطوط افق

به دست نيافتني ترين رازها

اي يا ر

عنايتي

اگر ت رضايتي

كه همه راضييم و رضاييم

به رضايت

اي خالق حضرت رضا)ع(