نوشیدن ماه
امروز صبح ماه درخشان گرد و تمام ، لبخند میزد به همه حقیقت هستی م .
اونقدر باسماجت به پسر بچه ای سلام دادم ،تا اخر بااکراه جوابی زیر لب داد. نمیدونم چرا بهش کلیک کردم. بیچاره
انگار این روزا به صورت ویژه ای درهای آسمان بازه. درختا آغوش شون رو باوجود خستگی و کرخی برگریزانشون ،بهم گشودن. سرما حتی سوزشو با نوازش به چهره م مالید ...همه شون پیامی ازشادی دیده شدن کوکب سلطانی ...برامون دارن ...
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۸ ساعت 13:49 توسط ZAHRA
|
به جای لعنت فرستادن به تاریکی شمعی روشن کن....