آخ جون چهارشنبه اس ....روز منه ...من توی چهارشنبه ها حس رهایی دارم. درست شبیه شنبه ها ... ولی چهارشنبه رو مال خودم میدونم . فقط به دلیل تغییرش .

اخ پنجشنبه ها همینکه استرس صبح زود بیدار شدنو ندارم. به ذوق وشوق و حال خودم بیدارمیشم.

یادی کنم از همه عزیزانی که حضور فیزیکیشونو به جبر طبیعت و سرشتمون از دست دادیم. اما عطر یاد وخاطراتشونو اجازه میخام دعوتتون کنم ...با شادی وطرب یاد کنیم.

اخ جون مامان خوشگل خوودم که جرات نداشتم از زیبایی اش تعریف کنم. یادمه یه بار در حالیکه محو تماشای چشمان زلال مهربون  اش  شده بودم ...زیر لب گفتم مامان چقدر چشمات قشنگه. تند شد بهم که زهر مار .

دیگه جرعت نداشتم حتی به چشمای قشنگش خیره بشم.

یه ویژگی ناب مادر م این بود که حرف کسی رو پیش کسی نمیبرد. به هیچ عنوان. وقت حضور . حضور خودش بود و خضور مهمانش . وو... خدای بزرگ نادیدنی