آتیش و خلوت انسی ... و جمع یاران دلخواه

جاتونو سبز کردم. در کنار شعله آتش و کلبه های درویشانمونو و جمع دوستان دلخواه. جمع مون از اشعار مرحوم شفیعی کدکنی حافظ مولانا خیام و ... خودمون مزین بود. زیر نور ماه تمام .

که با نور مهتابی درخشانش برما میتابید و لبخند میزد. باهمه وجود ازخدای بزرگ خاستم. ازراه دور انرژی قلبم. رواز طریق ماه به عزیزی که اینجا ازم کمک خواست. برسونه. انگار ماه و خورشید و ستاره ها ،همه شون وسیله تمرکز انرژی های ما درهم دیگه اس .

بخصوص که در زمان خاصی باهم تماشاشون کنیم .

برف یک متر و سی سانت

سلام 

صبح شنبه جلالی به خیر 

امروز آسمون درحالی بانور خورشید تابنده روشنی وگرما گرفت که ابرها سرگرم جمع شدن و یکی شدن شدن.

سلام

یه دوست عزیزم 

سلام 

مرسی از توجه ات 

ادرس وبت چی شد پس

سلام به روی ماه همه

ببخشید . من میهمان داری و خونه داری و .... خلاصه. هوای عالی امروز جون میداد برای اینکارا ....

امیدوارم به حق بزرگی خدای بزرگمان ، همه تون درهرحالی سرافراز و سبز و مانا باشید . 

راستی . یه درصد یازده درصدی از سهممون از خزر شنیدم. هنوز باید مطمعن شم. چقدر خوبه که به حق و حقوق خودمون آشنا بشیم. 

شکر خدا درهای آسمان بروی همه مون بازه بازه و عاقبت زمین ازآن صلح دوستان و صالحان خواهد شد. بزودی زود ان شاالله 

راجع نظر های یه دوست عزیزم خییلی حرفها دارم. حیف که اینجا مجال اندکه. به هر حال از همه تون به خاطر همراهی م ممنونم . حتی آقا مجتوبهترینارو براتون آرزو میکنم . 

 

روزی نه . جسارتا ... هرلحظه

درمحضر او جوابگویی م .......

من که واقعا ازتون کمک میخام . با کلامم مدیون نشم. بخصوص وقتی که با دیدن درد و مصیبت و مرگ زندگی ، به شدت به هم میریزم. منظره عزیزان همنوعم که مث کیسه .... سیاه ... به ردیف چیده بودن. ... عزیزانی که هرکدومشون میتونست سهم به درصد ؟ به عدد نیامدنی دربر قراری صلح و آرامش بر زمین داشته باشن. 

فقیرترین الان. مادرمون ، زمینه. که اشاره خدای بزرگ به زکات . بی شک ،اول از زمین شروع شده.... 

دوهزار پرنده مهاجر .... اونها هم ... شبیه همه قربانیان  آدما ن. نه ؟ 

تصور کنید . دنیا مونو خالی از پرنده و درخت و سبزه و آب و آبادانی ... 

اخ جونمی

ممنونم که مث خودم، پس ازهفته پرمشغله سخت ... با انرژی . وقت میزاری. ادرس وبتم  لطف کن. بزار. عزیزمی 

سلام

یه دوست ارجمندم 

چه خوب تم نوشته های منو میشناسی . پست پایین. فقط پی نوشت ش . مال منه. که درجواب اقای پژوهشگر عزیزم باید بگم. منم کاملا ادم عادی هستم. یکی ازدوستانم کارمند بهره برداری نفت و گاز و غرب هست. 

همه وسایل ارتباط جمعی میتونه به هم درانتقال حقایق رویدادها کمک کنه. به شرطی که فقط انتقال شنیده ها نباشه. بدون مستندات. در زمینه سهم ما از خزر . نمیدونم . تحقیق میکنم. چشم. 

اما چرا من حس نامیدی از پست پایین نگرفتم ؟ میشه بهک بگی لطفا. 

ضمنا . مرسی که مغرضانه نخوندی. حرفمو پس میگیرم. 

‬‏سود و زیان ایرانیان در رای ندادن به نامزدهای مجلس در اسفند 99 چیست?....

پاسخ: گویی زیانی ناچیز در برابر سودهایی پرشمار! زیان رای ندادن تنها از دست دادن چند خطابه شنیدنی از تریبون بهارستان است زیرا حتا اگر هواداران شاهزاده هم رای بدهند و رهبر هم کوتاه بیاید و رد صلاحیت شدگان را با فرمان حکومتی تایید بفرماید باز هم اکثریت مجلس ولایتیهای گوش به فرمانش خواهند بود، پس: مجلس آینده در هر صورت بخش بزرگی از خزر را به روسیه واگذار خواهد کرد و پایگاهی در خلیج فارس و چند میدان نفتی. 

: مجلس آینده همچنین به نقد کردن دارایی های نهاد رهبری دربگ بورس و چوب حراج زدن به همه دارایی‌های ملی ایران کمک خواهد کرد باز چه رای بدهیم چه ندهیم، البته اگر عمر نظام باقی باشد.... سودهای رای ندادن اما پرشمارند: 1 یک همه پرسی خواهد شد که غایبانش به این ساختار (نه!) گفته اند و همه از نیروهای نظامی تا شهبانوی سوئد آن نه را شنیده اند. 2 هر گونه قرارداد خارجی مشروعیت خود را از دست خواهد داد و قابل ابطال خواهد شد. 3 هر گونه خرید از اموال ملی حتا در بورس سهام در حکم تبانی با حکومتی نامشروع خواهد بود.

پی نوشت:

موظفم به تون بگم که حق بهره برداری چاه نفتی چشمه خوش که یکی از مهمترین منابع ما در غرب کشور هست. به مدت سی سال در ازخرید نفت خام از حکومت ایران ، به کشور روسیه واگذار شده. وکارمندان شرکت بهره برداری نفت و گاز غرب کرمانشاه عملا کاری برای انجام دادن ندارن. این خبر درهیچ رسانه ای انعکاس داده نشده . 

سلام

نور مهتابی که در سجاده حضور میدرخشه .... رو دیدین . نوش جونتون .

به یاد همه مون با چشمای گریان اینبار التماس کردم. به باز شدن چشم دلمون

ذوق

سرذوق اومدم که خیلی ازپست هامو از ثبت موقت دربیارم. 

یه پست از سال ۸۸خوندم که حس اسیری داشتم . بند برپا . چقدر طعم حق انتخاب و اختیار خوبه. و چقدر احساس مجبور بودن ،تلخ.

امروز یکی ازدوستانم زنگ زد که تو که خودتو تونستی جمع کنی . به دختر منم کمک کن. 

بهش گفتم. چون دوست تم.کمک من هیچ اثری نداره. 

 

درخویش آوارم  مکن

ظلم نکن ،برکسی که جزخدای بزرگ کسی رونداره.

برای امیر همایون عزیز

باهات موافق م . 

به نکته ظریفی اشاره کردین

دلم میخواد از آرامشم . از حجم عظیم انرژی درونم بهره مند بشن ادما . ازطلوع خورشید تابنده مهر درونم .

حضرت موسی علیه السلام و شبان

خدای بزرگ این  شبان رو تا سدره المنتهی بالا برد . باهمین جمله توکجایی تاشوم من چاکرت ....

تا پیامبرش مدعی نشه فقط خودش ه که میتونه مقرب باشه. 

بله عزیز . من به دلخواه ی بودن نوع عبادتم. باور دارم. و در درون خودم ، یه پس فورد خاص خودم دارم برای برقراری ارتباط که از هر مذهب تعریف شده ای متفاوت تره. 

اکثر پرستش گاه های چینی و یهودی و مسبحی و بودایی و هندی و ... رفتم. انرژی وصل ، یکی بود . 

همه مون با تفاوتهای ویژه  مون، ریشه از یک آبراه داریم. و از هر مسیری هم که انتخاب کنیم. به یک سرچشمه میرسیم. 

بله

به همین دلیل ه که همه با هر مرام و مسلگ و مذهبی ، منتظر ن .... 

که در نقطه عطفی به هم برسن و باهم ،ترانه وجودشون ،یه ساز و ترانه موزون تر بزنه..... درعالم هستی .

باز هم ازدقت نظرت و شفقت  وقت گذاشتن و حسن توجه ات ممنونم. 

برای یه دوست . درجواب پست

سلام 

شما کاملا مغرضانه میتونم بگم . دلنوشته مو خوندی . 

من به حجاب اجباری  ، به اجبار تن دادم.  مجبورم به قوانین حاکمه احترام بزارم. ورعایت کنم که اذیتم نکنن. وگرنه . قلبا با همه خانمهای میهنم که برای کسب حق انتخاب حجاب تلاش میکنن،همراه وهم رای م. دروغ به خودم نمیخام بگم و تظاهر رو خیلی وقته کنارگذاشتم. قضاوت هم نمیکنم. فقط احساس م رودردلنوشته هام مینویسم. خانمهای چادری رو اکثرا عنق و عبوس دیدم. وراستش رو بگم رنگ سیاه براشون نمیپسندم. مث خدای بزرگ. چون در مورد یکیشون دیدم که باعث مرگش شد . 

ضمنا اینکه به تعداد هر آدمی راه دلخوا

طلوع

سلام ودرود 

امروز طلوع خورشید درهمدان رو دیدم. عجیب و اسرار آمیز . 

البته درتهران هم همکارم دیده بودش. اینروزا در تاریخ لحظه های بشر، تغییرات بنیادی شگفت انگیزی داره پیش میاد . که پیشنهاد میدم‌ . بهش توجه کنید . وجدا از انتقال اخبار بد خودداری کنید . 

به لطف و بزرگی خدا ،این بهار جامعه مون شکل دیگری به خود خواهد گرفت .ان شاالله

عشق

عشق عشق میآفریند 

عشق زندگی میبخشد

زندگی رنج به همراه دارد 

رنج دلشوره میآفریند 

دلشوره جرعت میبخشد 

جرعت اعتماد به همراه دارد 

اعتماد امید می بخشد 

زندگی عشق می آفریند 

عشق عشق میآفریند 

 

ظحی

طلوع و طبق طبق رنگ و طرح بی نظیر درآسمان تهران 

سلام 

بر طلوع فرصتی و نفسی تازه در دم و بازدم هایمان . 

دلبر 

دلبر که جان فرسود ازاو 

کام دل نگشود ازاو 

باشد که دلداری کند 

ازصبح اینو دارم زمزمه میکنم.

جاتون سبز ،دردل عاشقانه های هم .

یادش به خیر .

یه مخاطب عزیز ،در صداقتی محض و شیرین ،برام نوشت که هیچی ازنوشته هات نمیفهمم اما انگار مرض دارم هرروز بخونمش ون. 

سلام بر روح مبارکتان

امشب و این شبها و روز ها ، ماه و خورشید و ستاره هارو نگاه کنید. درخودشون پیامی از آسمان دارن. 

سلام . برای میم عزیزم

سلام گلم 

خداببخشه 

فقط میتونم بگم احساستو درک میکنم. 

ورنجش و خشمی که درونت رو خش انداخته . 

به وسعت همه مهربانی های عالم ، قلبمو فرش زیر پاتون میکنم. که دلتون شاد خونه تون آباد و سرشار ازامید و شفقت و شور شکوفایی گل مهر در قلبهایتان. 

پر عشق بجنبان

پر عشق چو‌جنبید غم نردبان نماند .

این شعر حضرت مولانا دل و دین و عقل و هوشم. رو به باد میده. حالی دارم . رها تراز شادی و غم 

وعده دیدار سرازتنم جدا کرده .

بی تابم 

ودلم در سینه بیتاب میزنه. جوشی از نوع ی که تا حالا نظیرشو نچشیده بودم . 

 

سلام

صبح عالی همه مون متعالی 

هستی چه اسم قشنگیه 

چه خوبه که هستین 

که هستیم . 

به اندازه تمام عاشقانه هایتان بامعشوق !

دوستتان دارم . 

اذان میگویند

تابعد 

سلام بروی ماه یه دوست

ببخش ازبیدقتی م 

لطفا آدرس بزار ین . 

وتا موقعی که بتونم دوباره امکان برقراری ارتباط پیداکنم. پیام مهر ورزی تو بادقت بخونم و روش فکر کنم. نمیدانم اقایی یا خانم . من با اجازه ت روح متعالی تو میبوسم ازدور .وممنونم که انقدر صمیمی و با احترام و بزرگ منش برام نظر میفرستی ...سزاوارشم . واقعا 

سلاممم

من اومدم باز

الهی شکر 

باهمون انرژی ناب همیشگی که مدتی بود خرجش کرده بودم. 

میگم آ 

چقد خوبه که ما خدای بزرگ رو داریم 

ما همه همه چی رو میتونیم ازخودش یاد بگیریم. 

بخشیدن . نظم . سادگی در اوج پیچیدگی . بغل کردن . بوسه های مهرورزانه .... واووو 

خبر درشهر پیچید

درشهر خبر پیچید 

گلچین آمده است 

مست و لایعقل

باداس تیزی دردست 

لاله میچیند دردشت ...

سلام

شب به خیر 

انقدر هوا سرده که مث تیغ ه....

سالها بود که یه همچین سرمایی رو تجربه نکرده بودم. 

امروز درسکوت،به کارای اداره رسیدم. سندا پر اشتباه بود. ومجبور شدم کلی وقت بزارم . تا به چک برسونم. دلم میخاد برای همه اسناد،اون وقتی و بزارم که برای سند رییسمون ویا خودم میزارم. شکرخدا همه رو به سلامت انجام دادم. دلم بازی تنیس روی میز میخاد. زمانی بدمینتون. امادگی جسمانی. وکوه نوردی میرفتم .دلم میخاد. ازدرخت بالا برم. ... بلند ترین درخت. و ازاونجا به افق نگاه کنم . در انبوه شاخه ها قایم شم ازآدما ....

آخ چه کیفی داشت وقتی مادرهمه روزحمت میداد تا پیدام کنن.

برای قاصدک

سلام 

همه مواردی که اشاره کردین ، هم به نوع دیگه ،آسیب هایی هست که گریبان مارو گرفته. اما ما میتونیم جبران کنیم . 

خشم اول شمارو درک کردم ازدیدن این مناظر که منم میبینم . 

وامااسم م 

من از بچگی دوست داشتم به انگلیسی بنویسم زهرا. رو . حرف زد اولشو مث قو میکشیدم‌ . امضامم بر همین حروف انگلیسی طرح جالبی زده بودم. اولین بار که رفتم براخودم حساب بانکی بازکنم. اونقدر سرصبر و با عشق امضا کردم که  کارمندای بانک جهت حرکت دستامو باچشم دنبال میکردن .


 

سلامم

چقدر خوبه که ادم سلامت باشه 

بتونه برای عزیزانش غذا بپزه

بتونه براشون ابمیوه بگیره 

و شب حواسش بهشون باشه و روشونو بپوشونه . 

و من به این لذتهای ریز ریز دلخوشم . و در خوابگاه م که رفیق تنهایی دلنشین بی آزار مو بغل میکنم . تنهایی که به قیمت سنگینی باز بدستش آوردم‌ . تنهایی که داشت به قیمت جونم تموم میشد . بین حصار تنگ کوتاه فکری ها ....

نازنینم

که درخواب نازی 

ومن از تپش نبض قلب مهربانت بیدارم 

بهم اجازه آزمون و خطا بده 

وگزینش م نکن 

که وسعت مهر در قلبم بیکرانه ...ابر و آسمان میگسترانه ....

 

 

الهی دلتون شاد خونه تون آباد و فضای سینه تون پرشه ازیاد دوست

سلام. امروز یه صبونه رویایی ، در عین سادگی به مهمونا رسوندم. و با آب متبرک به مبارک آیته الکرسی راهیشون کردم. و بعد به کمک آقای ....صاحب خونه مون شتافتم. در قطع کردن یه درخت خشک توکوچه . با دو پسر بچه اشنا شدم. آرسن و فتاح . آرسن معنای اسمشو نمیدونست . یعنی مرد مبارز . ریشه عبری داره . و پنجم دبیتانه. فتاح از کشور عزیز همسایه مون افعانستان. انقدر عزیز . وقتی بهشون سلام دادم. باهام دست دادن. در اوردن تیکه های کنده چوب کمک کردن. منم دعوتشون کردم . به سر میز حیاط وازشون پذیرایی کردم. اونام منو دعوت کردن توکوچه باهاشون توپ بازی کنم.